چرا اسلام شهادت یک زن را به اندازه یک مرد مجنون ادواری هم قبول ندارد؟
چرا در اسلام ارزش شهادت زن کمتر از مرد در نظر گرفته شده؟ نقش جنسیت در امر مهمِ شهادت دادن چیست؟ در اسلام، مرد حتی اگر دارای جنون ادواری تشخیص داده شود، همچنان شهادتش از زنی در شرایط عادی روانی باارزشتر است. بلوغ، درک، عقل، شعور و عدالت از جمله شرایط پذیرش شهادت افراد در قوانین اسلامی است. آیا شارع اسلام اساساً درک و شعور زن را در مرتبهای پایینتر از مرد ارزیابی میکند؟
این هفته در تابو میزبان احمد کاظمی موسوی حقوقدان و استاد مطالعات اسلامی، و مهرانگیز کار وکیل و حقوقدان، هستیم تا درباره همین پرسشها بحث کنیم.
آقای کاظمی موسوی اجازه بدهید بحث این هفته تابو را با این پرسش آغاز کنیم که اساساً چرا در اسلام ارزش شهادت زن کمتر از مرد در نظر گرفته شده؟ یعنی چه استدلالی در متن دین و در قرآن درباره این مسئله هست؟
احمد کاظمی موسوی: بله خب این رسمی بوده که در آن زمان در همه جای دنیا بوده. در آن زمان در عربستان این رسم جاری بوده و درباره آیه ۲۸۲ سوره بقره که میگوید شهادت دو زن با یک مرد برابر است، استدلالی که بعداً کردهاند این است که او [زن] در معرض فراموشی قرار میگیرد. کسی مثل طبری مخالفت کرده است که طایفه نسوان اهل نسیان هستند و خود سوره نساء هم نسیان [میآید. به این معنی که زنان] فراموش میکنند. در قرآن هم آمده که اگر دو نفر بیاورید و اولی [فراموش کند] أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكّرَ إِحْدَاهُمَا الأخرى، یعنی نفر دوم یادآوری بکند. اصلاً یکی از معنای آن گمراه شدن است که [زن] راه را نمیتواند پیدا کند و فراموش میکند. این را به فراموشی گرفتهاند.
بسیار خوب. اتفاقاً نکات جالبی بود که مطرح کردید. اجازه بدهید که برویم به خانم کار. خانم کار، نسیان و فراموشی و شاید نوعی بیتوجهی این طور که آقای کاظمی موسوی میگویند در نظر گرفته شده که اگر زنی خواست شهادت بدهد زن دیگری هم باید آن را تأیید کند. اساساً نقش جنسیت در امر شهادت چیست؟ اصلاً چه ربطی به جنسیت باید داشته باشد؟
مهرانگیز کار: خب البته این ربط را که ما نه قبول داریم، نه میپسندیم و نه باور میکنیم. برای اینکه هیچ دلیلی ندارد که بنده دچار نسیان باشم و آقای کاظمی موسوی دچار نسیان نباشند. در زندگی امروزی هم اساساً چنین استدلالی پر از خدشه و خطاست. اما بحث شهادت که در یکی از فصول قانون مجازات اسلامی مطرح شده، آمده بر سر این که شاهد شرعی چه مشخصاتی در زمان ادای شهادت داشته باشد حرف زده. بلوغ ، عقل، ایمان، طهارت، ذینفع نبودن در موضوع، نداشتن خصومت با طرفین، عدم اشتغال به تکدی، ولگرد نبودن و اینها را به عنوان شرایط قرار دادهاند و در هیچ کدام از اینها در قانون مجازات اسلامی که برگرفته از شرع است وقتی میبینیم، جنسیت مشاهده نمیکنیم و از آن نگرانکنندهتر این است که حتی در ماده ۱۷۸ شهادت مجنون ادواری در حال افاقه را قبول کرده و ما نمیتوانیم بفهمیم که در حالی که شهادت مجنون ادواری را در زمانی که حالش خوب است قبول کرده، چهطوری است که در بسیاری از جرائم شهادت زن را یا اصلاً قبول نکرده یا اعتبار آن را بسیار ضعیف کرده به شکلی که شهادت دو زن میشود به اندازه شهادت یک مرد.
خب این نگرانکننده است و [وضعیت] نصف جمعیت کشور مهمی مثل ایران را نشان میدهد که پشتوانه قوانینش اساساً زن را به اندازه یک مجنون در زمان افاقه هم نپسندیده و نپذیرفته. این اصلاً تمامیت انسانی زن را کاملاً مورد تردید قرار داده است. از این نظر است که من فکر میکنم که آقای کاظمی که الان به عنوان یک اسلامشناس حضور دارند، به ما بگویند به چه مناسبت -حالا گفتند دلیلش نسیان بوده- اما به چه مناسبت آن مجنون ادواری در حال افاقه را شهادتش را قبول میکنند ولی شهادت زن را قبول نمیکنند.
برمیگردیم به شما با پرسشی که خانم کار مطرح کردند. من هم از شما آقای کاظمی موسوی میخواهم بپرسم که به هر حال نکاتی که برای شهادت دادن ضروری دانسته شده مثلاً بلوغ، عقل، شعور، درک، قدرت تشخیص و بعد هم عدالت یا همین طور که خانم کار مسئله جنون ادواری را مثال زدند... چرا شارع اسلام در این مورد زن و مرد را همسطح و برابر ندانسته؟
کاظمی موسوی: همان طور که عرض کردم این تا قبل از قرن نوزدهم در قوانین کشورهای اروپایی مثل سوئیس هم آمده. این را من برای این نمیگویم که بگویم درست است. مسئله این است که این طرز نگاه و این گونه نگریستن به موضعی که زن دارد. و این خب یک مورد و دو مورد نیست. به طور کلی وقتی که زنان حق رأی نداشتند، در اروپا و حتی در آمریکا هم نداشتند؛ در مورد شهادت هم همین طور بوده و دین اسلام هم همین طوری آمده و وارد شده. شخصی مثل طبری را برای شما ذکر کردم. علمای امروز اسلام هم هستند که میگویند آن زنی که یادآوری میکند و در آیه قرآن آمده که «فَتُذَكّرَ» پس آن زن دوم به اندازه یک مرد اعتبار دارد.
آقای طاها جابر الاعوانی ایشان یک عراقی است که معاصر ما بوده و نوشته که این آیه قرآن میخواهد به اندازه یک مرد [به زن] بدهد منتها محیط، محیط جاهلیت عرب است و نمیتواند به صراحت بگوید و به این صورت گفته که آن زن دوم برای تذکیر که میآید و یادآوری میکند، پس او به اندازه مرد اعتبار دارد که تکمیل میکند شهادت یک زن را.
ابن قیم جوزیه که در قرن سیزده و چهارده میلادی و از شاگردان ابن تیمه بوده میگوید زنان بیشتر در معرض لغزش و اشتباهاند اما وقتی که به عایشه و به زبان خودش امالمؤمنین میرسد، او را از مردان برتر میداند. ما شهادت امثال عایشه و حضرت فاطمه را داریم که در شیعه هست و حضرت زینب که خب اینها همه حرفهاشان برای ما سند است. عایشه که روایاتش نزد اهل سنت هم همه عزیز تلقی شده و حسابش را بهکلی جدا میکنند.
در فقه حنفی شهادت زن مورد قبول است منتها میگویند در مسائل مربوط به زنان، تولد طفل، شیرخوارگی و مسائلی که مربوط به زنان میشود. در موردی که در مورد جنون ادواری گفتند خب اینها اگر با معیارهای امروز بخواهید نگاه کنید ما میگوییم که زنانی که امروز کار میکنند، تحصیلکرده هستند و پیشرو هستند اینها حتی بهتر از مردان هستند. بنده خودم وقتی که در دادگستری بودم مواردی را برخورد کردهام که زنان خیلی شهادت بهتری میدادند، بهتر از مردان.
مسئله این است که شما وقتی که سنت را دارید و میخواهید که قوانین را اجرا کنید، یک مقداری پایبندی به سنت هم با آن میآید. باید به سنت احترام بگذارید.
اتفاقاً نکتهای که مطرح کردید درباره شهادت زنان درباره مسائل زنان خودش یکی از پرسشهای این برنامه است. اینکه در بعضی از موارد محدود میبینیم که موضوع را فقط با شهادت زنان میشود ثابت میکرد، آن هم مواردی است که مردان عادتاً نمیتوانند از آن اطلاع پیدا کنند مثل مسئله مثلاً بکارت. خود این، خانم کار در بازگشت به شما میپرسم، منتقدان ممکن است بگویند این ادامه آن نگاه محدود به زن و محدود انگاشتن زن به جنسیت خودش و نوعی نگاه حتی ضدزن نمیتواند باشد؟
کار: بله متأسفانه خب حتماً هست اما در بحثی که خود آقای کاظمی هم مطرح کردند و در توجیه این تبعیض فرمودند که خب در آن زمان در فرانسه هم همین طور بوده و در بسیاری از کشورهایی که الان الگو هستند برای بحثهای فمینیستی، خب به این نتیجه میرسیم که همان طور که در کشورهای دیگر تغییرات و تحولات زیادی در قوانین به سمت برابری اتفاق افتاده، حالا ما چرا مستثنا شدهایم؟
من متوجه نمیشوم که چرا میگویند که سنت را باید حتما احترام بگذاریم. ما به سنت با شرایط کنون جامعه ایران و زنان ایرانی احترام میگذاریم. سنت یک بخش خوب دارد و یک بخش بد دارد. بخش بدش آن است که عامل تبعیض میشود و باید حتماً آن را کنار بگذاریم. اما اینکه گفتیم که در مورد مثلاً مسائل زن یا مرد، اینها اصلاً مطرح نیست که بخواهد شهادت را تبدیل کند به وضعیتی که در ماده ۱۹۹ قانون مجازات اسلامی آمده که میگوید «نصاب شهادت در کلیه جرائم دو شاهد مرد است، مگر در اثبات زنای موجب حد جلد، تراشیدن و یا تبعید، که شهادت دو مرد و چهار زن لازم است. کجای این مثلاً زنانه است که ما میگوییم دو مرد شهادت بدهند ولی چهار زن؟
دیگر امثال زنان ایرانی و مخصوصا زنان تحصیلکرده ایرانی، زنانی که اهل چون و چرا هستند تن نمیدهند به این تفسیرها که بروند سراغ شهادت بر بکارت و بگویند پس این حکم خوبی است. نه ما اجتهاد را هم داریم و اگرچه که اجتهاد نص صریح قرآن را نمیتواند نقض کند ولی به هر حال شناخت اجتهادی حقوق زنان متناسب با مقتضیات و نیازهای اجتماعی اگر در این رژیم پذیرفته شده بود، ما بسیاری از مشکلاتی را که سالهاست دربارهاش حرف میزنیم نداشتیم و زمین و آسمان هم جایشان را عوض نمیکردند.
آقای کاظمی موسوی! حالا شاید پاسخی برای خانم کار داشته باشید بخصوص در مورد عرف و سنت که صحبت کردند که ممکن است پرسش شنوندگان ما هم باشد. اما در بعضی از روایات هم میبینیم که مثلاً از پنجمین امام شیعیان آمده که برای قبول شهادت زن اساساً شرایط اضافی گذاشته میشود. مثلاً گفته شده که اگر زنی «پوشیده باشد، پاکدامن باشد، فرمانبردار شوهر و تارِک ابتذال و ظاهر شدن با آرایش در میان مردان باشد» آن وقت شهادت او پذیرفته میشود. اینجا ممکن است پرسیده شود که حالا مسئله نسیان و اینها که علم هم امروز آن را رد میکند یک مسئله است، نگاه به زن که یک نگاه از بالا به پایین است که او را فرمانبردار میخواهد که ای بسا شهادتش پذیرفته بشود یا نشود، نمیدانم درباره این نگاه چه توصیحی میتوانید بدهید؟
کاظمی موسوی: این زبانی که شما فرمودید به زبان ائمه نمیخورد. ممکن است که آمده باشد که زن باید عفیف باشد اما اینها را خب فقها در کتب فقهی که مینویسند اضافه میکنند دیگر. همه اینها که شما گفتید برای شهادت زن به زبان فقهای قرن نوزده و بیست میخورد واگر نه در زبان ائمه معصوم ما این طور که نیامده.
اما به طور کلی که موضوع بین عرف و سنت موج میزند و باید اصلاح شود، خب ما دوره رفرم هم داشتهایم و کسی مخالف نیست که باید اصلاح شود. ما در کشورهای اسلامی هم میبینیم که الجزایر، تونس، عمان در اینها طبق قوانین امروزیشان شهادت زن و مرد برابر است. در بقیه کشوهای اسلامی نه پاکستان و عراق و مصر و حتی در مراکش و مالزی و اندونزی نمیبینیم ولی خب وقتی که الجزایر، تونس و عمان پذیرفتند، معلوم است که جا دارد کشورهای مسلمان دیگر هم بپذیرند. در ایران هم در زمان آقای خاتمی که ایشان ایده جامعه مدنی را مطرح کرد این مسئله مطرح شد. نه این که نشده باشد.
بنده که ۱۲ سال در دانشگاه مالزی درس میدادم، خانمی شافعی بود که از من دعوت کرد که در جلسهای در مورد ارث بانوان که در آن مورد هم نصف مردان است صحبت کنم و میگفت که در شیعه [به زنان] بیشتر میرسد. برای این که در شیعه اگر پدری فوت کند و فقط دختر داشته باشد و پسر نداشته باشد نصف میراث پدر به دختر میرسد و بقیه به عصبه میرسد یعنی به عموزادهها (اعضای ذکور خانواده پدر) در شیعه اما این طور نیست. شیعه همه ارث را به دختر میدهد. به خاطر مسئله فدک که در مورد حضرت فاطمه مطرح شده، شیعه سهم دختر را بیشتر در نظر گرفته و رد به عصبه در شیعه نداریم.
Comments
Post a Comment